ماه مشروطه در این ملک طلوعیدن کرد


انتخابات دگر بار شروعیدن کرد

شیخ در منبر و محراب خشوعیدن کرد


حقه و دوز وکلک باز شیوعیدن کرد

وقت جنگ و جدل و نوبت فحش وکتک است
انتخابات شد و اول دوز و کلک است
صاحب الرأیا! رو صبح نشین روی خرک
رأی ها پیش نه و داد بزن های جگرک
پوت قند آید ازبهرتو و توپ برک
می دود پیشتر و می دهدت پیشترک
هرکه عقلش کم و فضل و خردش کمترک است
انتخابات شد و اول دوز و کلک است
این وکالت نه به آزادی و خوش تعلیمی است
نه به دانستن تاربخ و حقوق و شیمی است
بلکه در تنبلی وکم دلی و پربیمی است
یا بپوطین و کلاه و فکل و تعلیمی است
یا به تسبیح و به عمامه و تحت الحنک است
انتخابات شد و اول دوز و کلک است
تو برو جا به دل مردم بازاری کن
گه ز خودگاه ز من یاد به هشیاری کن
گر وکالت به من افتاد تو پاداری کن
ور به اسم تو درآمد تو ز من یاری کن
اسم ما هر دو اگربود دگر یک بیک است
انتخابات شد و اول دوز و کلک است
حضرت آقا خوش باشکه فالت فال است
از زر و سیم دگر جیب تو مالامال است
هرکه آقاست نکو طالع و خوش اقبالست
گه نمایندگی مجلس و قیل و قال است
گاه میرآخور و بیرونی و چوب وفلک است
انتخابات شد و اول دوز و کلک است
طرفه عهدیست که هرگوشه کنی روی فراز
هرکه دزدی نکند همسر خار و خشک است
نه ادارات مبراست نه محراب نماز
انتخابات شد و اول دوز و کلک است
گلهٔ دزدان بینی همه با عشوه وناز
هرکه دزد است بهر جای بود محرم راز
نوبهارا بود اندر سخنانت نمکی
اف برآن کاورد اندر سخنان توشکی
هرچه داری ده و بستان ز وکالت کمکی
ملک هایی که تو بینی همه دارد درکی
این وکالت ده پرفایدهٔ بی درک است
انتخابات شد و اول دوز و کلک است